-نام پدر و مادر حضرت مريم چيست؟

(41953)
-پيامبري كه پدر داشت امّا مادر نداشت , چه كسي بود؟

(16920)
-در هنگام فاتحه خواندن حتماً بايد دعاي اللّهم اغفر للمؤمنين و المؤمنات و المسلمين و المسلمات را بگويند و بعد سوره حمد و توحيد را بخوانندّ آيا در غير اين صورت فاتحه خواندن درست نيست؟

(13945)
-خوش صداترين پيامبر چه نام داشته است؟

(7995)
-چرا خداوند به ابراهيم((عليه السلام)) لقب خليل الله را عطا كرد؟
(2955)
-بعضي مي گويند: حضرت ابراهيم در روز سيزده بدر كه مردم به بيرون شهر رفته بودند, بت هارا شكست و مي گويند: درست نيست در اين روز به بيرون شهر برويم ; آيا اين گفته درست است ؟

(2869)
-چرا نام پيامبر قوم لوط، لوط بوده ، مگر نه اين كه نام انبياي الهي با مسمي بوده و كامل و زيبا؟توضيح دهيد معنا و مفهوم لوط چيست؟

(2449)
-چرا حضرت داوود با اين كه از پيامبران اولوالعزم نبود، داراي كتاب زبور بوده است؟

(2211)
-سبطيان و قبطيان كيستند؟

(1697)
-علت حرام و گناه بودن غيبت چيست؟ چرا دين اسلام بر اين موضوع حساس ميباشد و به شدت از آن نهي ميكند؟

(1660)
-جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاي باطل چگونه است؟
(0)
-آيين كامل چه آييني است؟ و چرا بعضي اديان نسبت به بعضي ديگر كاملترند؟
(0)
-آيا كساني كه به وجود آييني به نام اسلام پي برده اند ولي به آن معتقد نمي باشند، مستحق كيفرند؟
(0)
-مفهوم آزادي در اسلام چيست(0)
-اخباريين چه كساني اند؟
(0)
-1ـ چرا بين اديان الهي تفاوت وجوددارد درحالي كه خداوند تمام احكام را بر پيامبران نازل فرموده اند پس چرا تفاوت در نماز و روزه و ساير احكام وجود دارد؟(0)
-1ـ چرا به پيروان اديان الهي كافر مي گويند در حاليكه آنها نيز پيرو دين خداوند هستند ؟(0)
-2- چرا بعضي مردم مسيحي هستند ؟ با اين كه بيشتر جمعيت دنيا رامسلمانان تشكيل مي دهند ؟(0)
-آيا مسيحيان و يهوديان و ..... به بهشت مي ورند.؟ ( به نظر من اين با منطق جور در نمي آيد كه در اديان ديگر كسي مذهبي شناخته مي شود و به خاطر خدا كار نيك مي كند و به جهنم برود به خاطر اينكه دينش اسلام نبود )(0)
-پـيـغـمبر اسلام مي گويد : به آييني مبعوث شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام و مذاهب پيشين نبوده ؟(0)
-جدا نمودن آيين مقدس اسلام از سنتهاي باطل چگونه است؟
(0)
-آيين كامل چه آييني است؟ و چرا بعضي اديان نسبت به بعضي ديگر كاملترند؟
(0)
-آيا كساني كه به وجود آييني به نام اسلام پي برده اند ولي به آن معتقد نمي باشند، مستحق كيفرند؟
(0)
-مفهوم آزادي در اسلام چيست(0)
-اخباريين چه كساني اند؟
(0)
-1ـ چرا بين اديان الهي تفاوت وجوددارد درحالي كه خداوند تمام احكام را بر پيامبران نازل فرموده اند پس چرا تفاوت در نماز و روزه و ساير احكام وجود دارد؟(0)
-1ـ چرا به پيروان اديان الهي كافر مي گويند در حاليكه آنها نيز پيرو دين خداوند هستند ؟(0)
-2- چرا بعضي مردم مسيحي هستند ؟ با اين كه بيشتر جمعيت دنيا رامسلمانان تشكيل مي دهند ؟(0)
-آيا مسيحيان و يهوديان و ..... به بهشت مي ورند.؟ ( به نظر من اين با منطق جور در نمي آيد كه در اديان ديگر كسي مذهبي شناخته مي شود و به خاطر خدا كار نيك مي كند و به جهنم برود به خاطر اينكه دينش اسلام نبود )(0)
-پـيـغـمبر اسلام مي گويد : به آييني مبعوث شده ام كه عمل به آن براي همه سهل و آسان است اگر آسان بودن شريعت و آيين خوب است پس چرا در اقوام و مذاهب پيشين نبوده ؟(0)

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.

  کد مطلب:29250 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:30

آئين وهابيت چيست ؟ و پايه گذار آن كيست ؟
آئيـن وهـابـيـت , هـر چند به ظاهر زائيده انديشه محمد بن عبدالوهاب ( 1115 - 1206 هجري قـمري ) نجدي است , ولي ريشه هاي آن مربوط به احمد بن عبدالحليم معروف به ابن تيميه شـامـي اسـت , كـه در سـال 728 در زنـدان دمشق درگذشت , و نوشته هاي اين شخص , اساس معتقدات وهابيان را تشكيل مي دهد . وقتي ابن تيميه آراء و عقائد خود را درباره زيارت قبر پيامبر و مسافرت براي آن آشكار ساخت , و آن را حـرام اعـلام نـمود , از طرف علما و دانشمندان اهل سنت مصرو شام , آراء او مورد نقد قرار گـرفت و كتابهاي ارزشمندي در رد وي نوشته شد , كه قسمت مهم آنها چاپ و منتشر شده است (1) . قـضـات چـهـارگـانـه اهل سنت بر اين اكتفا نكردند , بلكه سران آنان در مصر و شام به تفسيق او پرداخته و او را يك فرد منحرف معرفي كردند , حتي دوست معاصر ابن تيميه ذهبي در نامه دوستانه اي كه به او نوشته است , او را دراشاعه و گسترش فساد همتاي حجاج خوانده است (2) . غائله ابن تيميه با مرگ او فروكش كرد . شـاگـرد مـعـروف او ابـن القيم , هرچندبه ترويج آراء استاد پرداخت , ولي چندان از آن نتيجه نگرفت . او نيز در سال 751درگذشت و با مرگ او مكتب استاد او نيز به دست فراموشي سپرده شد . ولـي در اواسـط قـرن دوازدهـم هجري يعني سالهاي 1145 , بار ديگر انديشه هاي ابن تيميه به وسيله شخصي به نام محمد فرزند عبدالوهاب در سرزمين نجد احيا شد . و چون پدر او عبدالوهاب با عقائد فرزند مخالف بود , از اين جهت ,تا پدر در قيد حيات بود , وي از اظهار عقائد خودداري مي كرد . وقتي پدر در سال1153 درگذشت , وي عرصه را براي نشر عقائد خود مناسب ديد . لذا با همكاري اميرشهر عيينه به نام عثمان بن حمد به نشر عقائد خود پرداخت . چيزي نگذشت كه عثمان از طرف امير احساء مورد توبيخ قرار گرفت . او نيز ناچار شد كه عذر شيخ را بخواهد و او را از شهر بيرون كند . شيخ محمد در سال 1160 , از شهر عيينه بيرون رفت , و رهسپار درعيه شد . در آن زمان , رياست شهر با محمد بن سعود ( جد آل سعود ) بود , سرانجام ميان آن دو , ارتباط برقرار شد و امير شهر به او وعده پشتيباني , و او نيز به امير , نويد قدرت و غلبه بر بلاد داد . شيخ دعوت خود را تحت عنوان توحيد و مبارزه با شرك آغاز كرد , و جز خود وپيروان مكتب را , مشرك معرفي كرد . حملات او به اطراف و اكناف و نجد آغازگرديد . و نـفوس زيادي از زن و مرد و كودك قبائل اطراف , به دست اتباع شيخ كشته شد , و اموال زيادي تحت عنوان غنائم از مشركان گرد آمد . در زمـانـي كـه شـيخ محمد به درعيه آمد و با محمد بن سعود توافق كرد ,مردم آنجا در نهايت تنگدستي و احتياج بودند . آلـوسـي از قـول ابـن بشر نجدي نقل مي كند كه من ( ابن بشر ) در اول كارشاهد تنگدستي مـردم درعيه بودم , سپس آن شهر را در زمان سعود مشاهده كردم , در حالي كه مردم آن از ثـروت فـراوان بـرخوردار بودند , و سلاحهاي ايشان بازر و سيم زينت يافته بود , بر اسبان اصيل و نـجـيب سوار مي شدند و جامه هاي فاخر دربر مي كردند , و از تمام لوازم ثروت بهره مند بودند , به حدي كه زبان از شرح وبيان آن قاصر است . روزي در يـكـي از بـازارهاي درعيه ناظر بودم , كه مردان در طرفي و زنان در طرف ديگر قرار داشتند , در آنجا طلا و نقره و اسلحه و شتر و گوسفند و لباسهاي فاخر وگوشت و گندم و ديگر ماكولات به قدري زياد بود كه زبان از وصف آن عاجز است , تاچشم كار مي كرد بازار ديده مي شد و من فرياد فروشندگان و خريداراني را مي شنيدم كه مانند همهمه زنبور عسل , درهم پيچيده بود كه يكي مي گفت فروختم , و ديگري مي گفت خريدم . (3) . الـبته ابن بشر شرح نداده است كه اين ثروت هنگفت از كجا پيدا شده بود , ولي با قرائن تاريخي مـعـلـوم مي شود كه از حمله به مسلمانان قبائل و شهرهاي ديگر نجد به جرم موافقت نكردن با عقائد وي , و به غنيمت گرفتن و غارت كردن اموال آنان به دست آمده است . روش شيخ محمد در مورد غنائم جنگي كه از مسلمانان آن ديار مي گرفت , اين بودكه آن را هر طور مايل بود به مصرف مي رسانيد . گـاهـي تمام غنائمي را كه در جنگي نصيب او شده بود و مقدار آنهم خيلي زياد بود , تنها به دو يا سه نفر عطامي كرد . غنائم هر چه بود در اختيار شيخ قرار داشت و امير نجد هم با اجازه اومي توانست سهمي ببرد . يـكـي از بزرگترين نقاط ضعف برنامه زندگي شيخ , همين است كه با مسلماناني كه از عقائد كـذائي او پـيـروي نمي كردند , معامله كافر حربي مي كرد , و براي جان وناموس آنان ارزشي قائل نبود . كـوتـاه سـخن اينكه : محمد بن عبدالوهاب به توحيد , اما توحيد غلطي كه او مي گفت دعوت مي كرد . هر كس مي پذيرفت خون و مالش سالم مي ماند . وگرنه خون و مالش مانند كفار حربي حلال و مباح بود . جنگهائي كه وهابيان در نجد و خارج از نجد - از قبيل يمن و حجاز و اطراف سوريه و عراق - مي كردند , بر همين پايه قرار داشت . هر شهري كه با جنگ و غلبه بر آن دست مي يافتند , برايشان حلال بود . اگـرمـي تـوانستند آن را جزو متصرفات و املاك خود قرار مي دادند , و الا به غنائمي كه به دست آورده بودند , اكتفا مي كردند (4) . كساني كه با عقائد او موافقت مي كردند , و دعوت او را مي پذيرفتند مي بايست با اوبيعت نمايند . و اگر كساني به مقابله برخيزند , بايد كشته شوند , و اموالشان تقسيم گردد . طـبـق ايـن رويـه , مـثلا از اهالي يك قريه به نام فصول در شهر احساء سيصد مرد را به قتل رسانيدند و اموالشان را به غارت بردند (5) . شيخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 , درگذشت (6) , و پس از شيخ محمد هم , پيروان او به همين روش ادامه دادند . مثلا در سال 1216 , امير سعود وهابي , سپاهي مركب از بيست هزار مرد جنگي تجهيز كرد و به شهر كربلا حمله ور شد . كربلا در اين ايام در نهايت شهرت و عظمت بود و زائران ايراني و ترك و عرب بدان روي مي آوردند . سعود پس از محاصره شهر , سرانجام وارد آن گرديد و كشتارسختي از مدافعين و ساكنين آن نمود . سـپاه وهابي آنچنان رسوائي در شهر كربلا به بار آورد , كه به وصف نمي گنجد ,پنج هزار تن يا بيشتر ( تا بيست هزار هم نوشته اند ) را به قتل رسانيدند . پـس ازآنـكـه امير سعود از كارهاي جنگي فراغت يافت , به طرف خزينه هاي حرم امام حسين ( عليه السلام ) متوجه شد . اين خزائن , از اموال فراوان و اشياء نفيس انباشته بود , وي هر چه در آنجا يافت , برداشت و به غارت برد . كربلا پس از اين حادثه به وضعي درآمد كه شعرا براي آن مرثيه مي گفتند (7) . وهابيها در مدت متجاوز از دوازده سال , گاه و ناگاه به شهر كربلا و اطراف آن , و همين طور به شهر نجف حمله مي بردند و غارت مي كردند . نـخـسـتـيـن اين حملات هجوم در سال 1216 بود , كه شرح داده شد و اين هجوم به نوشته عموم نويسندگان شيعه در روز عيد غدير آن سال انجام گرفته است . حملات وهابيان متمركز در نجد , به جده و مكه و مدينه و سوريه و عراق , بيش ازآنست كه در اين جا , بيان گردد . پيوسته جنگهاي خونين ميان حكومت عثماني ازطريق امراء مصر , و وهابيان وجود داشت . و گـاهـي بر اثر ضعف دولت عثماني ,وهابيان بر طائف و مكه و مدينه دست يافته و آثار و مشاهد اسـلامـي را ويـران كـرده وامـوال را به غارت مي بردند و سرانجام از آنجا به نجد طرد مي شدند و عـثـمـانـيـهـا تـسلطخود را بر اين مناطق با گماردن خاندان شريف بر رياست حرمين حفظ مي كردند . در جـنگ نخست جهاني , مساله پان عربيسم زنده شد , و با اشغال شام و اردن وعراق از طريق دول بـزرگ مـانند بريتانيا و فرانسه , وحدت كشورهاي عربي از هم گسست , و هر نقطه اي از اين بلاد به اميري كه مطيع دول بزرگ بود , سپرده شد . بـلادنـجـد , بـه آل سـعـود كه بزرگ آن در آن روز عبدالعزيز بن سعود ( پدر فهد شاه كنوني ) واگـذار گـرديـد و اين به خاطر همكاري نزديكي بود كه عبدالعزيز بابريتانيا در شكستن قدرت عثماني انجام داده بود . اين واگذاري , تحت شرائطي صددرصد استعماري انجام گرفت كه در تاريخ مذكور است . بـعـدهـا مـصالح بريتانيا خصوصا و جهان استعمار عموما , ايجاب كرد كه بر قلمرو قدرت وهابيان افزوده شود و حرمين شريفين و منطقه حجاز را در اختيار آل سعود قرارگيرد . از اين رو , با برنامه ريزي خاصي كه در آن بريتانيا دست داشت , در سال1344 ه. ق , وهـابـيان , حرمين شريفين را پس از يك جنگ خونين تصرف كردند , و تنهادر طائف دو هزار نـفـر از عـلـمـا و بـزرگان و زن و مرد را كشتند , به گونه اي كه خود عبدالعزيز بر اين جنايت اعتراف كرد . در نـتـيـجـه , بـه حكومت خاندان شرفا در اين سرزمين خاتمه داده شد , اين دو منطقه وسيع اسـلامـي بـه ضميمه نجد و حجاز به نام يك فاميل سعودي در دفاتر دول بزرگ استعماري , به ثبت داده شد , نام نجد و حجاز منسوخ گرديد و عبدالعزيز خود را در سال 1350 ه. ق . ( 1310 ه. ش ) شـاه دو مـنـطـقـه خـواند و كشور به نام مملكت عربي سعودي ( نه اسلامي سعودي ) نام گذاري شد . وي تا سال 1374 ( 1334 ش ) زمام امور را به دست داشت و پس از درگذشت او , فرزندان وي به نامهاي : ( سعود , فيصل , خالد , فهد )اشغالگران حكومت بر اين سرزمين بوده و هستند . عـقـائد وهابي زندگي سياسي وهابيان در منطقه اي كه خاندان آل سعود در راس آن قرار دارند , براي خود فصل جداگانه اي لازم دارد كه فعلا براي ما مطرح نيست . آنـچـه لازم اسـت , بـازگوئي اجمالي عقايد وهابيان است كه آل سعود از آن ترويج مي كنند و در حقيقت وهابيت شيشه عمر آنها است . اساس آئين وهابيت را دو چيز تشكيل مي دهد :1 - هدم و نابودي آثار رسالت و اصالتهاي باقي مانده از دوران پـيـامبر (ص ) وصحابه و تابعان , به گونه اي كه چيزي ملموس از آن زمان باقي نماند , و همه اين كارها را در پوشش توحيد و مبارزه با شرك انجام مي دهند . از ايـن جـهـت كليه قبور متعلق به صحابه و عترت پيامبر و تابعان و علما و شخصيت هاي اسلامي رانابود كرده و با خاك يكسان مي كنند . و اگـر از مـسـلـمـانـان جـهـان نـمي ترسيدند , قبرپيامبر را نيز ويران كرده و به صورت مصلي درمي آوردند . در اثـر ايـن تز نامعقول , قبور ائمه چهارگانه شيعه و عموي پيامبر (ص ) , وقبر عبداللّه پدر آن حـضرت و قبور كليه صحابه در بقيع ويران گرديد , و به صورت تل خاكي درآمد , روشن است كه استعمار ملتي كه گذشته خود را فراموش كند , بسيار سهل و آسان مي باشد . امـروزه بـراي بـسـياري از مسيحيان غرب , وجود مسيح مريم و حواريون او به صورت يك افسانه تـاريخي درآمده و در اصل وجود چنين شخصي با تمام خصوصياتي كه دارد , شك وترديد دارند , چرا كه اثر ملموسي از مسيح و ياران او در دست نيست . اگـر خـداي نـكـرده , اصـالتهاي اسلامي دستخوش چنين ناجوانمردي شود , راه براي انكار اصل وجودپيامبر اسلام و ياران او آسان خواهد بود . 2 - پـائيـن آوردن مـقـام و موقعيت شخصيتهاي الهي از پيامبران و اولياء در حال حيات و ممات , بعنوان اينكه آنان تنها بازگو كنندگان دستورات الهي بودند , و رسالت آنها در اين قسمت با مرگ آنان پايان يافته و تفاوت چنداني با امت خود ندارند . اين دو اصل , دو پي آمد بسيار ناگوار داشت . الـف : آئيـن اسلام به صورت يك آئين خشك معرفي شد كه هر نوع حركت و تحول , رنگ شرك و دوگـانـه پـرسـتـي به خود گرفت , به گونه اي كه احترام آموزگاران الهي به صورت برگزاري يادواره نيز شرك اعلام گرديد . گـوئي بـايـد ارتباط بشر با گلهاي سرسبدآفرينش قطع شود , و از اسلام جز كتاب , و احاديث ( كذائي ) چيزي باقي نماند . ب : ايجاد تفرقه در ميان مسلمين , به گونه اي كه جهان تسنن دچار تفرقه شد وجنگهاي خونيني بـه راه افـتاد , خامه دانشمندان به جاي دفاع از حملات مسيحيان وماديها , صرف دفاع از شبهات محمد بن عبدالوهاب شد و انديشمندان بزرگ مصر و عراق و شام و لبنان در اين سه قرن , پاسي از وقت خود را صرف نقد اين مسلك نمودند . اسـاس آئين وهابيت همان دو اصل است و ديگر عقائد آنان روي اين دو اصل استواراست مانند :1 - تحريم ساختن سقف و سا

پرسشها و پاسخها
سبحاني - جعفر 1 - به كتابنامه رد وهابيت در مجله مكتب اسلام سال 29 , و نشريه تراثنا شماره 17مراجعه شود . 2 - متن نامه در كتاب تكمله السيف الصيقل , ص 190 موجود است . 3 - تاريخ ابن بشر نجدي . 4 - جزيره العرب في القرن العشرين ص 341 . 5 - تاريخ المملكه

مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.